این نوشته، ترجمهای از مقاله نوشتهشده توسط جیمز د. والش در مجله نیویورک تحت عنوان «همه دارند کالج را با تقلب میگذرانند» است.
به نظر میرسد بسیاری از اساتید و معلمان اکنون از این اتفاق ناامید هستند. در پاییز، سم ویلیامز دستیار آموزشی یک کلاس فشرده نویسندگی در مورد موسیقی و تغییرات اجتماعی در دانشگاه آیووا بود که رسماً به دانشجویان اجازه استفاده از هوش مصنوعی را نمیداد. خواندن اولین سری تکالیف و نمره دادن به آنها برای ویلیامز لذتبخش بود: یک مقاله شخصی که از دانشجویان میخواست در مورد سلیقه موسیقی خود بنویسند. سپس، در دومین تکلیف، مقالهای در مورد دوره محبوبیت سبک جز در شهر نیواورلئان (که از سال ۱۸۹۰ تا ۱۹۲۰ ادامه داشت)، سبک نوشتاری بسیاری از دانشجویانش به طرز چشمگیری تغییر کرد. بدتر از آن، خطاهای مضحکی درباره حقایق وجود داشتند؛ چندین مقاله شامل پاراگرافهای کامل در مورد الویس پریسلی (متولد ۱۹۳۵) بودند. ویلیامز گفت: «من به معنای واقعی کلمه به کلاسم گفتم: از هوش مصنوعی استفاده نکنید. اما اگر میخواهید تقلب کنید، باید به روشی هوشمندانه تقلب کنید. نمیتوانید دقیقاً همان چیزی را که هوش مصنوعی بیرون میدهد، کپی کنید.» ویلیامز میدانست که بیشتر دانشجویان این کلاس آموزش عمومی، قرار نیست نویسنده شوند؛ اما فکر میکرد که رسیدن از یک صفحه خالی به چند صفحه نیمهمنسجم، بیش از هر چیز، درسی برای تلاش است. از این زاویه دید، بیشتر دانشجویان او کاملاً شکست خوردند. ویلیامز گفت: «اونا از هوش مصنوعی استفاده میکنن چون یک راه حل سادهست و راهی آسون برای اوناست تا برای نوشتن انشا وقت نذارن و من این رو درک میکنم؛ چون وقتی بچهمدرسهای بودم، از نوشتن انشا متنفر بودم. اما حالا، هر وقت با کمی مشکل مواجه میشن، به جای اینکه با اون بجنگن و ازش عبور کنن، به چیزی پناه میبرن که کار رو براشون بسیار آسونتر میکنه.»
تا ماه نوامبر، ویلیامز تخمین زد که حداقل نیمی از دانشجویانش از هوش مصنوعی برای نوشتن مقالات خود استفاده میکنند. تلاش برای صحتسنجی نیز بیمعنی بود. ویلیامز هیچ اعتقادی به آشکارسازهای هوش مصنوعی نداشت و استادی که در کلاس تدریس میکرد، به او دستور داد که مقالات تکی، حتی مقالاتی که به وضوح توسط هوش مصنوعی اصلاح شده بودند را رد نکند. ویلیامز گفت: «هر بار که این موضوع را با استاد مطرح میکردم، این حس را داشتم که او قدرت ChatGPT را دست کم میگیرد و موضع دانشکده نیز این بود که «این یک سراشیبی لغزنده است و ما واقعاً نمیتوانیم ثابت کنیم که آنها از هوش مصنوعی استفاده میکنند.» به گفته ویلیامز، «به من گفته شد که بر اساس چیزی که مقاله در صورت تلاش واقعی برای نوشتن یک مقاله به دست میاره، نمره بدم. بنابراین، من به افراد بر اساس تواناییشون در استفاده از ChatGPT نمره میدادم.»
سیاست «تلاش واقعی برای نوشتن یک مقاله» مقیاس نمرهدهی ویلیامز را خراب کرد. اگر او به مقالهای قوی که واضحاً با هوش مصنوعی نوشته شده بود، نمره B میداد، به مقالهای که توسط کسی نوشته شده بود که واقعاً مقاله خود را نوشته بود اما به قول خودش «یک مقاله تقریباً بیسوادانه» را ارائه داده بود، چه نمرهای باید میداد؟ این سردرگمی برای ویلیامز در مورد آموزش، منجر شد تا در پایان ترم، او به قدری سرخورده شود که تصمیم بگیرد تا تحصیلات تکمیلی را به کلی رها کند: «ما در نسلی جدید، در زمانی جدید هستیم و من فکر نمیکنم این کاری باشه که بخوام انجام بدم.»
تصور عمومی ایدهآل از دانشگاه به عنوان مکانی برای رشد فکری و جایی که دانشجویان با ایدههای عمیق و ژرف درگیر میشوند، مدتها قبل از ChatGPT از بین رفته بود. ترکیب هزینههای بالا و اقتصاد «برنده همه چیز را میبرد»، باعث شده که دانشگاه به عنوان یک معامله یا وسیلهای برای رسیدن به هدف به نظر برسد. (در یک نظرسنجی اخیر، شرکت حسابداری Deloitte دریافت که تنها کمی بیش از نیمی از فارغ التحصیلان دانشگاه، معتقدند که تحصیلاتشان ارزش دهها هزار دلار هزینه سالانه را دارد، در مقایسه با فارغ التحصیلان مدارس فنی و حرفهای که ۷۶ درصد آنها چنین اعتقادی داشتند.) به نوعی، سرعت و سهولتی که هوش مصنوعی ثابت کرد قادر به انجام کارهای سطح دانشگاه با آن است، به سادگی فساد را در هسته آموزش آشکار کرد.

مسئله فقط دانشجویان نیستند؛ چندین پلتفرم و سرویس، اکنون ابزارهایی را برای ارائه بازخورد تولید شده توسط هوش مصنوعی در مورد مقالات دانشجویان ارائه میدهند. این امر، احتمال این که هوش مصنوعی اکنون در حال ارزیابی مقالات تولید شده توسط هوش مصنوعی باشد را افزایش میدهد و کل تمرین و تکلیفهای دانشگاهی را به مکالمهای بین دو ربات (یا حتی فقط یک ربات) کاهش میدهد.
سالها طول خواهد کشید تا بتوانیم به طور کامل بفهمیم که همه اینها، چه تاثیری بر مغز دانشآموزان و دانشجویان میگذارد. برخی تحقیقات اولیه، نشان میدهد که وقتی دانشآموزان وظایف فکر کردنی خود را به چتباتها واگذار میکنند، ظرفیت آنها برای حافظه، حل مسئله و خلاقیت ممکن است آسیب ببیند. مطالعات متعددی که در سال گذشته منتشر شدهاند، استفاده از هوش مصنوعی را با زوال مهارتهای تفکر انتقادی مرتبط دانستهاند. یکی از آنها نشان داده است که این اثر، در شرکتکنندگان جوانتر پژوهش برجستهتر است. در ماه فوریه، مایکروسافت و دانشگاه کارنگی ملون، مطالعهای را منتشر کردند که نشان میداد اعتماد افراد به هوش مصنوعی مولد، با کاهش تلاش برای تفکر انتقادی مرتبط است. به نظر میرسد اثر نهایی، اگر کاملاً شبیه به انیمیشن دیستوپیایی Wall-E نباشد، حداقل یک سازماندهی دوباره و قابل توجه از تلاشها و تواناییهای افراد است. همه اینها نگرانکنندهتر خواهد بود؛ اگر این واقعیت را اضافه کنید که هوش مصنوعی، ناقص است؛ یعنی ممکن است خروجی آن به چیزی متکی باشد که در واقعیت نادرست است یا حتی کاملاً از خودش ساخته است. با تأثیر مخربی که رسانهها و شبکههای اجتماعی بر توانایی نسل زد در تشخیص واقعیت از روایات ساخته ذهن داشتهاند، مشکل ممکن است بسیار بزرگتر از هوش مصنوعی مولد باشد. «اثر فلین» به افزایش مداوم نمرات بهره هوشی از نسلی به نسل دیگر اشاره دارد که سابقه آن به دهه ۱۹۳۰ میلادی برمیگردد. شیب این افزایش از حدود سال ۲۰۰۶ شروع به کند شدن و در برخی موارد، معکوس شدن نموده است. رابرت استرنبرگ، استاد روانشناسی دانشگاه کرنل، در مصاحبهای به رسانه گاردین گفت: «بزرگترین نگرانی در این دوران هوش مصنوعی مولد، این نیست که ممکنه خلاقیت یا هوش انسان رو به خطر بیندازد، بلکه اینه که در حال حاضر این اتفاق افتاده.»
اورین استارن، استاد دانشگاه دوک، در نوشته اخیر خود با عنوان «نبرد شکستخورده من علیه تقلب هوش مصنوعی» با استناد به نقل قولی که اغلب به دبلیو. اچ. آدن – شاعر انگلیسی – نسبت داده میشود، نوشت: «زبان مادر تفکر است، نه خدمتکار آن». اما فقط نوشتن نیست که تفکر انتقادی را توسعه میدهد. مایکل جانسون، معاون آموزشی دانشگاه A&M تگزاس، گفت: «یادگیری ریاضی بر توانایی شما برای تحلیل سیستماتیک یک فرایند در حل مسئله تاثیر داره. حتی اگر قرار نیست در حرفه خود از جبر یا مثلثات یا حساب دیفرانسیل و انتگرال استفاده کنید، از این مهارتها برای زمانی که چیزها منطقی به نظر نمیرسند، استفاده خواهید کرد.» نوجوانان از سختیهای ساختار یافته، چه ریاضیات جبری باشد و چه کارهای خانه، سود میبرند. آنها از طریق این وظایف، عزت نفس و اخلاق کاری را در خود ایجاد میکنند. به همین دلیل است که جاناتان هایدت، روانشناس اجتماعی، بر اهمیت یادگیری کودکان برای انجام کارهای سخت استدلال کرده است، چیزی که فناوری، اجتناب از آن را بینهایت آسانتر میکند. سم آلتمن، مدیرعامل OpenAI، نگرانیها در مورد استفاده از هوش مصنوعی در دانشگاه را کوتهبینانه دانسته، ChatGPT را صرفاً «ماشینحسابی برای کلمات» توصیف کرده و گفته است که «تعریف تقلب باید تکامل یابد». آلتمن، دانشجوی انصرافی استنفورد، سال گذشته گفت: «نوشتن مقاله به روش قدیمی دیگه معنی خاصی نداره». اما او در سخنرانی خود در کمیته نظارت مجلس سنا بر فناوری در سال ۲۰۲۳، به تردیدهای خود اعتراف کرد: «من نگرانم که با بهتر و بهتر شدن مدلها، کاربرها فرق بین یک مقاله با زبان انسان و زبان ربات رو کمتر و کمتر تشخیص بدن.» OpenAI از بازاریابی برای دانشجویان دانشگاه نیز شرمی نداشته است. این شرکت اخیراً حساب ChatGPT پلاس را که معمولاً اشتراک ۲۰ دلاری در ماه دارد، در طول امتحانات نهایی برای دانشجویان رایگان کرده است. (OpenAI ادعا میکند که باید به دانشجویان و معلمان، نحوه استفاده مسئولانه از آن آموزش داده شود و بر محصول ChatGPT Edu که به مؤسسات دانشگاهی میفروشد تأکید دارد.)
لی از مصاحبههای کاری مربوط به هک فاصله گرفته است. در ماه آوریل، او و شانموگام سرویس Cluely را راهاندازی کردند که صفحه کامپیوتر کاربر را اسکن کرده و به صدای آن گوش میدهد تا بدون نیاز به راهنمایی و پرامپت، بازخورد هوش مصنوعی و پاسخ به سوالات را بطور برخط و لحظهای ارائه دهد. در اساسنامه این شرکت آمده است: «ما Cluely را ساختیم تا دیگر هرگز مجبور نباشید تنها فکر کنید». این بار، لی با یک تبلیغ تلویزیونی ۱۴۰ هزار دلاری که در آن یک مهندس نرمافزار جوان (با بازی لی)، از Cluely نصبشده روی عینک خود برای دروغ گفتن در قرار اول با یک زن بزرگتر استفاده میکند. وقتی قرار به سمت خراب شدن میرود، Cluely به لی پیشنهاد میدهد که «در مورد کارهای هنری آن خانم صحبت کن» و اسکریپتی را برای گفتن او فراهم میکند. لی از روی عینکش میخواند: «من پروفایل هنری شما و نقاشی با لالهها را دیدم. شما زیباترین دختر تاریخ هستید».
قبل از راهاندازی Cluely، لی و شانموگام ۵.۳ میلیون دلار از سرمایهگذاران جمعآوری کردند که به آنها اجازه داد دو برنامهنویس – دوستانی که لی در کالج منطقهای با آنها آشنا شده بود (هیچ مصاحبه شغلی یا معماهای LeetCode لازم نبود) – را استخدام کرده و به سانفرانسیسکو نقل مکان کنند. چند روز پس از راهاندازی Cluely، وقتی با هم صحبت کردیم، لی در شرف گرفتن کلید ساختمان فضای کار جدیدش بود. او Cluely را روی رایانه خود اجرا میکرد. در حالی که Cluely هنوز نمیتواند پاسخهای بدون آمادگی قبلی را از طریق عینک افراد ارائه دهد، ایده نهایی این است که در آینده نزدیک، روی یک دستگاه پوشیدنی اجرا شده و همه چیز را در محیط شما ببیند، بشنود و واکنش نشان دهد. لی با قاطعیت گفت: «سپس، در نهایت، همهچیز فقط در مغز شماست». در حال حاضر، لی امیدوار است که مردم از Cluely برای ادامه محاصره آموزش توسط هوش مصنوعی استفاده کنند. او گفت: «ما قصد داریم امتحانات LSAT دیجیتال؛ GRE دیجیتال؛ تمام تکالیف دانشگاهی، آزمونها و امتحانات را هدف قرار دهیم. این به شما این امکان را میدهد که تقریباً در همهچیز تقلب کنید».