دانشگاه رفتن خودش یه درده، دانشگاه نرفتن هزار درد

۲ بهمن آخرین امتحان ترم ۸ رو دادم. (یک ترم حذف پزشکی کردم) از اون روز تا الان که ۲۱ بهمن باشه یه چیزایی توی کانال تلگرامم نوشتم. عکس از غروب کرمان گذاشتم، یه گزارش مرور ادبیات نوشتم، معدل الف شدم. اما به طور کلی حوصله هیچ کاری نداشتم. هیچی، مطلقا هیچی، اگر کاری می‌کردم از روی اجبار بود.

به کتاب خوندن جدیدا علاقه بیشتری پیدا کردم، دارم ۴ تا کتاب همزمان می‌خونم، مثل سریال دیدنم، چون از یکی حوصله‌م سر می‌ره، سوییچ کنم روی اون یکی که تمرکز واسه آدم نمی‌ذاره این کار. باید وقتی کتابا تموم شدن، هر کتابی رو در هر مرحله بخونم. کتاب‌هایی که می‌خونم هم اصلا ربطی به هم ندارن، مثلا «همه دروغ می‌گویند» که داره درباره کلان‌داده‌هایی که از گوگل کردن مردم استخراج کرده چه ربطی به «مامان و معنی زندگی» که در مورد داستان‌های روانکاوی اروین د. یالوم هست داره؟ یا حتی رمان «کافکا در کرانه» چه ربطی به «قصه‌ها و افسانه‌های برادران گریم» داره؟ البته هر دوتاشون داستانن ولی خب! می‌خواستم تا ترم جدید شروع می‌شه تمومشون کنم ولی حوصله‌م نذاشت!

کاش این دوچرخه لامصبم اینقدر پنچر نمی‌شد، معلوم نیست چطورش شده/چه کارش کردن هر بار درستش می‌کنم بعد از چند روز باد خالی می‌کنه. می‌خوام ۲ اسفند برم ماراتن دوچرخه سواری اگر توانی در این بدن بماند.

همین دیگه، خودتون خوبین؟

انتقال پایتخت – چالش‌های پیچیده شده و راه‌حل‌های تکراری

یکی از استادهایی که در دانشگاه دارم سر کلاس آزمایشگاه کیفیت و اندازه‌گیری در پاسخ یکی از دانشجوها که در مورد وضع جوانان غر می‌زد، گفت که یک ویدیو می‌دیده از یکی از مسئولین که از روی یک متن می‌خوانده که مثلا می‌گفته جوانان ناامید هستند، تورم خیلی فشار روی مردم می‌آورد و چیزهای دیگری که ما روزمره با آن‌ها سر و کار داریم. سپس آن مسئول از آن جمع پرسیده فکر می‌کنید که این متن مال چه زمانی است؟ و جواب خودش را داده که مال ۱۳۴۲ شمسی است!!! حتی می‌شود گفت از قبل از سال ۴۲ هم این دید در مردم بوده چون ایران قبل از کشف شدن نفت هم مشکلات بیشتری داشته. (یکی از مطالبی که برای نوشتن این پست خواندم در سال ۸۶ شمسی نوشته شده)

حالا بحث انتقال پایتخت هم می‌توان گفت از دهه شصت مطرح شده و شهردار وقت تهران هم گفته بود با مدیریت صحیح می‌تواند معضلاتی که به وجود آمده مدیریت کند. اما حتی فروش تراکم هم خودش به بحران‌ها دامن زد. کاری که پکن کرد را باید حداقل برای آلودگی سرلوحه قرار داد. آلودگی پکن وحشتناک بود و افراد قرص اکسیژن در جیب خود داشتند. با استفاده از وسیله‌های نقلیه برقی و حمل و نقل عمومی الان در پکن آسمان آبی دارند.

ولی نه مشکلات حل شد و برای هر دولت بعد از آن دوره هم این مسائل مطرح شد و بعد از آن به گوشه‌ای می‌رفت و خاک می‌خورد.

این دفعه هم با روی کار آمدن دولت جدید طرحی برای انتقال پایتخت به مکران ارائه شده. دلیل اصلی انتخاب مکران این است که کنار آب قرار دارد و تجارت راحت‌تر صورت می‌گیرد ولی مشکلات امنیتی و منطقه‌ای به وجود می‌آورد. حتی اولین چالشی که صورت همین طرح به وجود می‌آورد شیرین سازی این آب است. دلایل دیگری هم مثل توسعه مناطق محروم و حوزه گردشگری هم در کنار آن قرار دارد.

یکی از مهم‌ترین کارهایی که کنار انتقال پایتخت از قبل می‌بایستی صورت بگیرد کوچک‌ کردن دولت به عنوان هسته مرکزی و واگذاری وظایفی به بنگاه‌های خصوصی است که هیچوقت در دستور کار دولت نبوده یا اگر بوده در حد یک طرح مثل برنامه توسعه ششم یا برنامه بیست ساله از سال ۱۳۸۴ بوده که اجرایی نشده.

برای پخش کردن تراکم جمعیت از تهران نیز پروژه پارس جنوبی را می‌توان مثال زد که ۱۵۰ میلیارد دلار روی آن سرمایه‌گذاری شده بود (چه فایده؟) و حتی خیلی افراد برای کار از تهران به عسلویه می‌رفتند و کار می‌کردند.

به طور خلاصه بخواهم بگویم ویک مثال عینی بزنم، در کرمان حدود ۱۰ سال است که می‌خواهند راه‌آهن بین شهر کرمان و سیرجان احداث کنند ولی هنوز کامل نشده! حتی برای اینکه پایتخت اقتصادی هم منتقل شود و تهران به عنوان پایتخت سیاسی بماند، سوالی به وجود می‌آید آیا توان توسعه این چنین زیرساخت‌هایی وجود دارد؟

اولین پست

من محمدم. مهندسی صنایع می‌خونم و به مباحث مختلفی علاقه دارم. اینقدر مختلف که خودم توی دنیای خودم گمم و شب‌ها به این مهم فکر می‌کنم و هنوز هم نمی‌تونم تصمیم بگیرم بالاخره می‌خوام چه‌کار کنم؟ اما می‌خوام اینجا هفتگی از چیزهایی که می‌خونم لینک بذارم. اقتصاد هم موضوع جذابیه برای اینکه خودم بیشتر یاد بگیرم می‌رم می‌خونم و اینجا می‌نویسم. بعضی‌ها می‌گن قلمم روانه. از روزمرگی‌هام هم می‌ذارم. امیدوارم قشنگ بشه.