دو اتفاقی که قلبم رو فشرد

امروز بعد از کلاس معارف، که واقعا شت خالص بود، رفتم بیرون دانشگاه سیگار بکشم که از چرت و پرت‌های کلاس حواسم رو پرت کنه. یهو بحث این شد ایران داره چه کار می‌کنه و مواضعش با سوریه چطوری بوده و آمریکا چه کار کرده، روسیه و چین دارن ایران رو می‌دوشن و آمار صادرات خدمات فنی و مهندسی ایران چه پیشرفتی داشته و الان فلان لاین معدن سرچشمه خراب بشه با کلی التماس باید بیان بگن فرانسوی‌ها درستش کنن و و و

حین سیگار کشیدن یکی از همکلاسی‌های یکی از درس‌های پایه رو دیدم، گفت فندکت رو بده و شروع کرد از معدن مس سرچشمه صحبت کردن. گفت مکانیک می‌خونه و امیدش به کار کردن توی مس هست. در کل گفت خیلی اوضاعش خرابه چون یه مدت اونجا کار می‌کرده. مثلا خود ایرانی‌ها نمی‌تونن توسعه بدن و تغلیظ ۱ رو آمریکا کار کرده که کاملا درست کار می‌کنه و تغلیظ ۲ هی خرابی می‌ده و تغلیظ ۳ رو احتمالا چینی‌ها دارن کار می‌کنن. بعدش که هم‌مسیر شدیم سمت کتابخونه گفت متولد ۸۰ هست و پشت کنکور مونده و به خاطر افسردگی و افت تحصیلی کلاس یازدهم نتونسته بود نتیجه خوبی بگیره. دقیقا این حرف منو یاد خودم انداخت که کلاس یازدهم خیلی سخت گذشت، بعد از اون تابستون که اتفاقات بدی افتاد و من هوایی شده بودم… توی کرونا هم که افسردگی بیداد می‌کرد و وقتی دانشگاه حضوری شد چقدر همه چی بدتر شد! بعضی وقتا از منفی‌بافی خسته‌ام ولی می‌نویسم که از دردش کم بشه.

بعد از کتابخونه رفتن منتظر علی موندم که بریم تئاتر جدیدی که دوست مشترکمون توی تیم اجرایی‌ش بوده رو ببینیم.

رفتیم دیدیم و جاهایی‌ش بغضم گرفت. تئاتر در مورد یه نفر که با یه بیماری مادرزادی به دنیا میاد که روی حرکت پاهاش تأثیر می‌ذاره بود. از اول می‌اومد زندگی خودش رو تعریف می‌کرد و یه جاهایی بعضی‌ها بهش می‌گفتن خودتو بکش و همه رو خلاص کن. (به طور کلی این نمایش منو یاد کتاب «نامه به فرزندی که هرگز زاده نشد» انداخت) یاد این افتادم که اون بی‌همه‌چیزی که دعوت کردم کرمون و با یه نفر اومد چه حرفایی به من زدن! یکی از حرفاشون همین بود. دو تا معتاد آکادمیک! که زندگی رو فقط واسه خودشون می‌دیدن و چشم دیدن بقیه رو ندارن!

اومدم آخر تئاتر با هم سه تایی عکس بگیریم که فیلمش کردم که تعریف کنیم ازش و اینا و توی فیلم پرسید نظرت چی بود؟ گفتم تاثیرگذار بود و یه جاهایی باهاش هم‌ذات‌پنداری کردم. هیچوقت این احمق فکر نمی‌کنه حرفاش می‌تونه تاثیر بدی داشته باشه و گفت درسته چون هر دو تا راوی داستا‌ن‌هاتون معلولن!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *